به نام خدایی که غفور است و رحیم زندگی بی تو عذابی است وخیم
تقدیم
به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای
سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .
تو ستاره غریبی تو شکوه باور من
شب عاشقیست یارا بنشین برابر من
تو چه کرده ای که با تو شده عشق تار و پودم
تو چه کرده ی که عمریست پی تو در سجودم
تو چه کرده ی که عمری ز پی ات دویده ام من
به خدا قسم که با تو به خدا رسیده ام من
چه شکسته ایستادی چه شکسته تر پریدی
به طواف عاشقانه حرم خدا رسیدی
***************************************
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش یارا
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
آسیمه سر رسیدی از غربت بیابان
دلخسته دیدمت در آوار خیس باران
وا مانده در تبی گنگ ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود در فصل نا امیدی
در برکهء دو چشمت نه گریه و نه خنده
گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم
پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم
من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم
چشم تو شاعرم بود تا این ترانه گفتم
در خلوت سرایم یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده بار دگر پریدی
من ره به خلوت عشق هر گز نبرده بودم
پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم
پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم
نظر یادتون نره
ادامه مطلب